صبح توی تاکسی داشتم رادیو مجلس گوش می دادم؛ جالب بود، بیشتر از نیم ساعت لاريجانی و دوستش(که اسمشو نمیدونم) داشتن تک تک نام می بردن از نماینده ها که بیان رای بدن و دم در واینسن. میدونم عادی ه این اتفاق تا حدی اما امروز دیگه خیلی طولانی شد؛ دوستان خیالشون راحت شده بود گویا؛ یا هستند یا نیستند. امانت مردم هم... همه ی شعارهای برگه های انتخاباتی هم... همه ی جلسه های مسجدهای پایین شهر و وعده ها هم...

***

صبح توی تاکسی، خانومه داشت پسرشو میبرد بیمارستان شريعتی ام آر آی؛ پول نداشت... بچه هر چندساعت تشنج می کرد... بچه جون نداشت... مامان ِ رمق نداشت...




ضمناً: چقد سخته که هردو تا حرف بالا واقعی ه.