توی این دو سال و نیم، هروقت کسی ازدواج کرده خیلی خوشحال شده‌ام. قبل‌ترش اینطور نبودم. از وقتی اون شیرینی ِ وصف نشدنی را حس کردم از مهر 89  یکجوری قند توی دلم آب می‌شه از شنیدن خبر ازدواج آدم‌ها که خودم هم باورم نمی‌شه!
این بار اما خیلی خیلی چسبید؛ عقد رفیق شفیقی توی حرم امام رئوف جاری می‌شد؛ هرچند نبودم اونجا و در حسرتش حسابی سوختم اما حتی تصور صحنه هاشم پر از شادیم می‌کنه!


ضمناً:مبارکا باشه خانوم. دلتون پر از شادی! :)