خانوم ِ پروین امروز رفته بودم دانشکده، چه زیاد جاتون خالی بود و چه دل تنگیم!
بنواخت نورمصطفی آن اُستُن حنانه را
کمتر ز چوبی نیستی
حنانه شو
حنانه شو
ضمناً: دل تنگی چیز/امر/اتفاق/حادثه ی بی پدر مادری ِ اساساً.
چه دل تنگی برای حنانه ی هنرهای زیبا، چه برای حنانه ی مسجد النبی.
+ نوشته شده در چهارشنبه بیست و یکم مرداد ۱۳۸۸ ساعت 12:35 توسط مه تاب
|