برای تنها زیستن یا حیوان می باید بود یا خدا.

من خدا نیستم.

خیلی از دوستای من عکاسی دوست ندارن اما من دوست دارم.

خیلی از دوستای من سمفونی و سنتور و آهنگای قدیمی دوست ندارن اما من دوست دارم.

خیلی از دوستای من سینما دوست ندارن اما من دوست دارم .

خیلی از دوستای من وبلاگ نویسی و کلا نوشتن رو دوست ندارن اما من دوست دارم.

خیلی از دوستای من کتابایی می خونن که من دوست ندارم . منم خیلی کتابا می خونم که اونا دوست ندارن .

همه ی دوستای من ماکارونی دوست دارن اما من دوست ندارم .

خیلی از دوستای من چلچراغ نمی خونن اما من می خونم.

خیلی از دوستای من برنامه ی درسی منظم دارن اما من ندارم.

خیلی از دوستای من هر هفته سریال کلانترو می بینن اما من نمی بینم.

خیلی از دوستای من شیمی دوست ندارن اما من دوست دارم.

خیلی از دوستای من خیلی آدما رو دوست دارن اما من اون آدما رو دوست ندارم.

خیلی از دوستای من می خوان مکانیک و فیزیک بخونن اما من این دو تا رشته رو دوست ندارم.

خیلی از دوستای من همیشه تمریناشونو انجام می دن اما من انجام نمی دم.

خیلی از دوستای من تو خیابون تند و با ادب و نزاکت راه می رن اما من آروم و بی ادب و نزاکت راه می رم.

خیلی از دوستای من دوست دارن موهاشون بلند و افشون باشه اما من دوست ندارم.

خیلی از دوستای من با لودگی و ولگردی مشکل دارن اما من ابدا با این چیزا مشکلی ندارم.

خیلی از دوستای من از بچه های کثیفی که اسکاچ می فروشن چندششون می شه

 اما من وقتی اونا رو می بینم از خودم حالم به هم می خوره.

خیلی از دوستای من موقعیت خانوادگیشون با من فرق داره.

خیلی از دوستای من کاپشن نارنجی و شال بلند ناز ندارن اما من دارم.(این جمله فخرفروشانه بود!)

....

....

....

....

با همه ی این چیزا ما با هم دوستیم.دوست !

اما من نمی تونم تحمل کنم که حتی یکی از دوستام " دورو" باشه . یا به من دروغ بگه.

یعنی اگه حس کنم (حس با اندکی یقین) که یه نفر که مثلا دوستم ه در مورد یه چیزای مزخرف به من دروغ گفته تو ذهنم اون رابطه ی دوستی پاک می شه ! من تمرین نمی کنم که دیگه با اون شخص دوست نباشم . ذهنم خودش این کارو می کنه ! باور کنین . من حتی تلاش می کنم که بی خیال کار ذهنم بشم . که فک کنم اون دروغا و دورویی ها فقط یه چیزی ه که ذهن ه طرفم می خواد نه خودش . نه احساسش . نه دوست من!

اما نمی شه. شاید ضعف من ه . شاید بشه گفت کینه ای یم. اما تحمل افراد دورو رو به هیچ وجه ندارم .

من همینم که هستم و زیاد از این که "همینم که هستم " ناراحت نیستم .

اول نوشته م  گفتم که من خدا نیستم .

هی رفقا ! نزارین حیوون بشم!

البته اگه حاضرین با منی که "همین که هستم" سر کنین....

پ.ن: یه سری از جمله ها هر کاری کردم سیاه نشد! حتی بلاگفام این روزا به من گیر می ده...

پ.ن۲: این پست بعد ۲ ساعت در خونه موندن تو سرما و دسشویی داشتن نگاشته شده..

  پ.ن۳:پنج شنبه . سینما یک . یه فیلم قراره نشون بده "مهتاب" نام! همه موظفین که ببینین!