مهر و مهتاب ِ من...
راه اَم نمی دهند و من هم انگار که اصراری ندارم و عجله ای؛ نشسته ام با بهت به اتفاق ها نگاه می کنم، که چه ساده می شود این روزها بگذرند بی که ذره ای زنده شده باشم؛
هیچ حواستان هست که صد مرده زنده می شود به ذکر ِ شما و من همین حوالی در حال ِ مرگ اَم؟!
هیچ حواستان هست که صد مرده زنده می شود به ذکر ِ شما و من همین حوالی در حال ِ مرگ اَم؟!
ضمناً: همه ی حواس ِ شما که هست، من این روزها عجیب بی حواس اَم و بی لیاقت هم.
+ نوشته شده در سه شنبه یکم دی ۱۳۸۸ ساعت 23:14 توسط مه تاب
|