یک روزی میرسه که خودمو می کشم! انقدر که باورم نمیشه این خودم رو، این همه اخم رو، این همه خشکی و جدیت رو، این همه خستگی و خشونت و نگاه های ِ بد رو، این همه زندگی رو؛ انقدر از خودم جا موندم که سه چار شب گریه و آه و ناله هم هیچ دردی رو دوا نکرد، هنوز هم باید بمیرم من از دست ِ خودم.




ضمناً: دل اَم آدم می خودا؛ دل اَم رفیق می خواد؛ دل اَم ولو شدن میخواد؛