اَینَ عمار؟
عمار هنگامی که تصمیم گرفت گام به میدان نهد *در میان یاران امام علی (ع) برخاست و سخن خود را چنین آغاز کرد: بندگان خدا، به نبرد قومی برخیزید که انتقام خون کسی** را میخواهند که به خویش ستم کرد و بر خلاف کتاب خدا حکم نمود و او را گروهی صالح، منکر تجاوز، آمر به معروف کشتند. ولی گروهی که دنیای آنان در قتل او به خطر افتاد زبان به اعتراض گشودند وگفتند که چرا او را کشتند. در پاسخ گفتیم که به سبب کارهای بدش کشته شد. گفتند: او کار خلافی انجام نداد! آری، از نظر آنان، عثمان کاری بر خلاف انجام نداد. دینارها در اختیار آنان نهاد وخوردند و چریدند. آنان خواهان خون او نیستند، بلکه لذت دنیا را چشیدهاند و آن را دوست دارند و میدانند که اگر در چنگال ما گرفتار شوند از آن خوردنیها و چریدنیها باز خواهند ماند.
خاندان امیه در اسلام پیشگام نبودهاند تا از این جهت شایسته ی فرمانروایی
باشند. آنان مردم را فریفتند و ناله ی «امام ما مظلومانه کشته شد» سر دادند تا بر
مردم ظالمانه حکومت و سلطنت کنند. این حیلهای است که از طریق آن به آنچه که
میبینید رسیدهاند. اگر چنین خدعهای به کار نمیبردند دو نفر هم با آنان بیعت
نمیکرد و به یاریشان برنمیخاست.
عمار این سخنان را گفت وبه سوی میدان روانه شد و یاران او
به دنبالش به راه افتادند...
*جنگ ِ صفین.
** عثمان