كه جز ولاي تو اَم نيست هيچ دستآويز...
ندهد مهلت گفتار به محتاج، کریم
ضمناً۱: شما باید سفر رو باشید،هر نوع سفري؛ سفر براي رفتن، سفر براي نبودن، سفر براي ديدن، سفر براي خوابيدن، سفر براي ِحضور ؛ بعد مثل ِمن بعد از هر سفري -حتي سفر ِدرون شهري!- دلتون هواي ِ حال و هواي ِ سفر رو بكنه بدجور، اون وخ من بيام بگم چه مشهد الرضا فرق ميكنه حال و هواش با همهي دنيا، چه من حاضرم همهي انواع سفرا رو بيخيال شم، ر ِبه ر ِ برم بهشت ِ همين دم ِگوشمون، تو شعاع ِنور ِامام ِرئوف از نزديك؛ اصن دنيايي ِ هر تيكه ش. آخه كجاي دنيا آدم ميتونه جايي به خوبي ِ اون گوشهي ورودي ِ شيخ حر تو صحن انقلاب رو پيدا كنه؟! به والله كه هيچ جا.
دل تنگ اگه نباشم بده؛ از مشهد ِبهمن ۸۸ (كه تكبير لازم داره!) كلي گذشته ديگه الان؛ عاشق ِاشتياق ِقبل ِمشهدم، عاشق ِ شك و ترديدايي كه تا سوار قطار شدن، تا رسيدن قطار،تا باب الجواد مياد با آدم؛ بعد هر چقدر هم كه داغون و شرمنده، همين كه وارد ميشي تا برسي به تابلوي ِ اذن ِدخول، همه چي تموم ميشه؛ حرم ميمونه فقط.
ضمناً۲: من حواسم هست كه چطور جلوي ِ چشماي من، رفيقم رو برميداريد ميبريد مشهد، دو روز قبل ِ افغانستان ِ من و من هر چي ميدوئم نميشه كه برم حتي براي ِ يه روز، بعدتر و بهتر، همسفر ِافغانستان رو مي كشونيد واسه يه نماز صبح تا مشهد؛ خوب ِخوب حواسم هست كه توي ِ صحن انقلاب قول دادم كه اگر از همينجا برم كربلا،چه و چه؛ بعد،رفتم كربلا! از همون صحن ِ انقلاب و باب الجواد رفتم نجف و كربلا و كاظمين؛ حواسم به بدقوليم هست، من بدقولم، شما معين الضعفا و الفقرا. من خوب حواسم هست. شما هم خوب رئوفيد،خوب حواستون باشه كه دارم تاب نميارم روزهاي ِ بهار رو.
ضمناً ۳: تناقض ِبزرگي ه مخاطب هاي ِ وبلاگ! فكر كنيد آخه، از كجا تا كجا، من اگه برم يه جايي، يه وبلاگي ببينم طرف مثه من انقد مخاطباي گونه گون داره نوشته هاش، بي شك يه چيزي بش مي بندم،خنده داره، ميدونم خودم،اما الان از توي اتاق صدايِ مراسم ِدانشگا امام صادق(ع) مياد و هيچ كي نميفهمه اين يني چي جز رنجبران.